نویسنده: تورج تابان



 

4-نبرد خلفا با زنادقه

آخرین خلفای اموی با تعقیب شیعیان افراطی (غلاه)یا جهمیه راه مبارزه با ارتداد را گشوده بودند و منصور خلیفه ی عباسی نیز از آن ها پیروی کرد.(151)هر چند دقیقاً معلوم نیست که تدابیر ضد زندیقان (152)در چه سال هایی آغاز شده است.روی کار آمدن عباسیان موجب شد که در کار رهبری مسلمانان برخی از خانواده های بزرگ ایرانی که از لطف عباسیان برخوردار بودند جنبش فرهنگی شعوبیه به وجود آید و طلب حق نمایند، و بوسیله ی این جهش یک جنبش مذهبی غیر عرب را به وجود آورند.(153)می دانیم که عباسیان غدارانه از مخالفت ایرانیان با خلفای ستمگر اموی استفاده کردند و بر اریکه ی خلافت نشستند ولی خود به سختترین دشمن ایرانیان بدل شدند تا آنجا که بویژه از زمان متوکل دست در دامن سرداران ترک زدند تا در برابر نفوذ ایرانیان سدی بکشند، شگفت نیست که اکثر زنادقه یا لااقل کسانی که به زندقه متهم شدند از موالی ایرانی نژاد یا خود ایرانی اند. منصور عباسی مبارزه با زنادقه را بسط داد و مهدی خلیفه ی دوم آن را به عنصر مهمی در سیاست دولتی خود مبدل کرد.(154)مهدی بلافاصله پس از جلوس به مسند خلافت عفو عمومی داد و بدین سان امید می رفت که سیاست مسالمت آمیز در پیش گیرد، از جمله زندانیانی که آزاد شدند، دو شیعی مشهور، ابراهیم و یعقوب بن داوود بودند که بعدها خلیفه به این امید که علویان و عباسیان را با هم نزدیک سازد مدت شش سال یعقوب بن داوود را یکی از مشاوران خود ساخت.(155)با این همه مهدی بر اثر اغتشاشاتی که رخ داد مجبور شد مبارزه با زنادقه را شدت بخشد، (156)از این رو تعقیب و آزار زنادقه آغاز شد.از جمله ی کسانی که قربانی این جریان شدند رافضیان از هر نوع بودند، از مانویان گرفته تا شیعیان افراطی یا میانه رو و ادیبان و شاعران.(157)اطلاعاتی که منابع موجود درباره ی آزار و پیگرد زنادقه بدست می دهد فقط ما را قادر می سازد تاریخ دوره ی کوتاهی (163- 170/ 779- 786)، یعنی سال های خلافت مهدی و دوره ی کوتاه هادی و رویدادهای چند سال قبل یا بعد از این دوره را بررسی کنیم.(158)مهدی نخستین بار در سال (167/ 783)به پیگرد زنادقه پرداخت.او در یکی از لشکرکشی ها وقتی با پسرش هارون به حلب رهسپار می شد، عبدالجبار محتسب را مأمور ساخت زنادقه ای را که در آن سرزمین بسر می بردند دستگیر سازد. زنادقه را به حضور خلیفه بردند و او فرمان قتل عده ای از آنان را صادر و کتاب های آنان را نابود کرد.در سال های بعد آزار و پیگرد زنادقه با شدت بیشتری انجام گرفت و از سال (166- 170/ 782- 786)به اوج خود رسید و عفو عمومی که هارون الرشید هنگام جلوس بر مسند خلافت صادر کرد شامل زنادقه نشد (159)هارون الرشید نیز به تعقیب و از زنادقه مبادرت کرد ولی در این راه کمتر از سلف خویش پیش رفت، هر کس که می گریخت یا پنهان می شد، امید نجات داشت به استثنای چند تن از علویان که بسیار خطرناک تلقی شده بودند. قیام مکرر دشمنان خلیفه وی را به این تدابیر خشونت آمیز وا می داشت.(160) در این هنگام قاضیانی مخصوص مأمور پیگرد زنادقه شدند که از جمله ی آن هاست عبدالجبار، (161)که طبری او را فقط «محتسب»و ابوالفرج اصفهانی در اغانی « صاحب الزنادقه»که عنوان مفتش عقایدست معرفی می کند، (162)و عمر کلواذی اولین کسی بود که در سال (167/ 783)به این سمت منصوب شد.کلواذی بی گمان محتسبی بود که امتحان خود را داده بود.(163)پس از مرگ وی محمد بن عیسی حمدویه (164)به این سمت منصوب شد (165)درباره ی ابن حمدویه گویند در باطن زندیق بوده و به شیوه ی زنادقه که رسم تقیه و دین پوشی را مرعی داشته اند عقیده ی خود را سخت پنهان کرده بود چنان که هنگامی هم که به مقام ریاست مبارزه با زنادقه رسیده بود بدان ها کمک بسیار می کرد و از خطر نجاتشان می داد.(166)با وجود این در خلافت مهدی دو بار یکی در سال (163/ 779)و دیگری در سال (169/ 785)قتل عام زندیقان رخ داد. مهدی هنگام مرگ به فرزندش هادی سفارش کرد که از تعقیب و کشتار زنادقه غافل نباشد.این سفارشنامه نشان می دهد که خلیفه چه وحشت مرگباری از این گروه داشته است. هادی نه تنها برای اطاعت امر پدر، بلکه بعنوان ضرورتی سیاسی که به سود خلافت بود، این وصیت را با خشونتی بی نظیر اجرا کرد.(167)
هادی در سال (169/ 785)به پیگرد زنادقه پرداخت و عده ای از آنان را از جمله یزدان بن باذان دبیر یقطین و پسرش علی بن یقطین را اعدام کرد.(168)یزدان بن باذان بخاطر آن که مسلمانانی را که طواف می کردند به گاوان نری تشبیه کرده بود که گندم لگد می کنند مشهور شد.(169)شیوه ی مبارزه ی با زنادقه آن بود که آن ها را به ضرب تازیانه به اعتراف وا دارند. در پرتو اطلاعاتی که متأسفانه فقط از معدودی متون به دست می آید می توان از نوع تفتیش عقاید آگاه شد، کوچکترین خبر درباره ی اعمال مشکوک افراد کافی بود که قاضی شخصاً دست به کار شود و آنان را مجازات کند.(170)خواندن یک کتاب مشکوک ممکن بود توجه دستگاه حسبه را جلب کند، غالباً زنادقه دسته جمعی دستگیر می شدند، ابتدا آنان را نزد مأمور تفتیش عقاید یا خلیفه می بردند و از آنان بازجویی می شد، اگر ایمان و اعتقاد خود را لعن می کردند، آزاد، و گر نه آنان را سر می بریدند و به دار می آویختند.(171)
درباره ی جزئیات این محاکمات دو متن جالب توجه وجود دارد، یکی از این متون مستخرجی است از یک نسخه ی خطی موجود در کتابخانه ی استانبول به نقل رشر Rescher، مضمون آن چنین است:روزی ابونواس (م.198/ 813)در حال مستی به مسجدی در آمد که در آن نماز مغرب گزارده می شد. چون امام جماعت «قل یا ایها الکافرون»(172)را خواند، ابو نواس که پشت سر او بود بانگ بر آورد کافر منم، مؤمنین او را نزد شرطه بردند که او اقرار به کفر کرده است، امیر شرطه او را نزد ابن حمدویه که محتسب زنادقه بود فرستاد، این قاضی که فکر نمی کرد که ابونواس زندیق باشد، نخست از قضاوت درباره ی او خودداری کرد ولی سرانجام برای آرام ساختن جماعت دستور داد تصویری از مانی (173)بیاورند و به شاعر گفت بر آن تف اندازد، ابو نواس کار بهتری کرد یعنی انگشت در گلو کرد و بر روی تصویر قی کرد و حمدویه پس از این کار او را آزاد ساخت.(174)می دانیم که ابونواس زمانی در زندان زنادقه محبوس بود. (175)در تاریخ طبری اسامی گروهی از رجال که در محاکمه ی زنادقه درگیر بوده اند محفوظ مانده است.در سال (166/ 782) داوود بن روح و اسماعیل بن سلیمان، محمد بن ابی ایوب مکی، محمدبن طیفور به جرم زندقه دستگیر شدند، آن ها را به حضور مهدی بردند و پس از اظهار ندامت (لعن)خلیفه آزادشان ساخت و داوود بن روح را نزد پدرش حاکم بصره فرستاد و به او توصیه کرد که فرزندش را کیفر دهد.(176)تاریخ طبری نشان می دهد که زنادقه حتی در خاندان های بزرگ مریدانی داشته اند.
طبری یادآور می شود که پسر ابوعبیدالله وزیر به زندقه متهم شد. این تنها اتهام بدبینی نبود که علیه این خاندان اقامه شد.(177)چنان که گفته شد در سال (167/ 783)مهدی خلیفه ی عباسی زنادقه را سخت تحت پیگرد و آزار قرار داد و فرمان داد که همه جا به جستجوی آنان بپردازند.طبری در وقایع همین سال دستگیری یزیدبن فیض دبیر منصور را گوشزد می سازد که به فرار از زندان توفیق یافت.(178)سه سال بعد یونس بن ابی فروه را از فهرست مشمولان عفو عمومی که هارون الرشید صادر کرد خارج ساختند.(179)زندقه حتی در خاندان هاشمی نیز نفوذ کرده بود و دو عضو این خاندان یعنی یکی از پسران داوود بن علی و شخصی به نام یعقوب بن فضل به جرم زندیق بودن به نزد مهدی خلیفه ی عباسی جلب شدند، خلیفه به خاطر سوگندی که یاد کرده بود نتوانست آنان را به قتل برساند ولی در این زمینه به پسرش هادی وصیت کرد. پسر داوود بن علی قبل از وفات مهدی در زندان درگذشت، اما هادی پس ازمرگ خلیفه فرمان داد که یعقوب را در همان زندان خفه کنند.(180)
با روی کار آمدن مأمون عباسی زندیق کشی فروکش کرد، حکایتی از ثمامه بن اشرس (181)(م.213/ 828)نقل شده که مربوط است به دوره ی مأمون که نشان می دهد این خلیفه زنادقه را در معرض چندین امتحان قرار می داده از آن جمله تف انداختن بر تصویر مانی (182)و دیگری سر بریدن مرغ دریایی به نام تذرو.(183)اصولاً پیدایش زندقه را بعنوان مانی گرایان از موقعی می توان در نظر گرفت که فرقه ی معتزله موقعیت موقت و زودگذری را که در زمان مأمون (184)و جانشینانش بدست آورده بود از دست داد.در طول قرن سوم دیگر برای آزار و شکنجه ی زنادقه احتیاجی به دادگاه تفتیش عقاید از طرف حکومت نبود.اما زندقه به معنای عمیق کلمه بعنوان کفرگویی و مخالفت با مذهب هنوز سرکوب نشده بود، (185)و حکمای معتزله هر چند که خودشان در معرض حمله ی حریفان قرار داشتند از ادامه ی یک مشاجره ی قلمی که هنوز دو علت داشت، یعنی دفاع کلی از اسلام و دفاع از اصول و عقاید خود دست بردار نبودند.

5-زنادقه مشهور

اسامی متکلمان وابسته به زنادقه که در الفهرست (186)ابن ندیم آمده به تعبیر لویی ماسینیون بسیار نامتجانس است، (187)و عقاید دوره ای را منعکس می سازد که در آن ناراضیان بآسانی به صفت زندقه موصوف می شده اند.نام ابن طالوت و نعمان در کتاب الانتصار (188)خیاط معتزلی بعنوان استاد ابن راوندی که خود لقب زندیق گرفته یاد شده است.(189)ابوشاکر معروف نیز استاد ابن راوندی ذکر شده که خیاط معتزلی وی را با هشام بن حکم متکلم معروف شیعی مربوط می داند، یگانه پیوند میان این سه استاد ابن راوندی ظاهراً موضوع شیعیگری افراطی آن هاست که برای قرار دادن آنان در زمره ی زنادقه کافی بوده است.(190)تعداد اشخاصی که در الفهرست ابن ندیم از آنان بعنوان زندیق یاد شده بسیارست، گروهی از این مردم بی جهت به این نام خوانده شده اند و بعضی از آن ها نسبت به آیین مانوی بیگانه بوده و یا چنان غیرمعروف بوده اند که به علت فقدان مدارک و اسناد نمی توان به ضرس قاطع زندیق بودن آن ها را تأیید کرد.اکثریت این زندیقان ایرانی نژاد بوده اند، اما برخی از اعراب و حتی قریش (191)و بنی هاشم نیز گاه طریق زندقه پیش می گرفته اند.
اسامی زنادقه ی مشهوری که در کتاب های الحیوان (192)الفهرست (193)و الاغانی (194)آمده بقرار زیرست:ابن مقفع، ابو علی سعید، حماد عجرد، ابونواس، حماد الزبرقان، ابوالعتاهیه، محمد بن النجم، بشاربن برد، وده الشروی، ابن طالوت،واله بن ایاس، یعقوب بن فضل هاشمی، الحریزی، ابراهیم بن سیابه، علی بن الخلیل، داوود بن علس عباس، ابوشاکر، ابان بن عبدالحمید اللاحقی، محمد بن ابی عبیدالله، داوود بن روح، ابوعیسی وراق، مطیع بن ایاس، اسماعیل بن سلیمان، ابن ابی العوجا، صالح بن عبدالقدوس، اسحق بن خلف، محمد بن طیفور، یونس بن ابی فروه، علی بن ثابت، علی بن یقطین، یحیی بن زیاد، محمد بن زیاد، یزدان بن باذان، یزید بن فیض، ابوالعباس ناشیء، حماد الراویه، جیهانی، حفض بن ابی وده (195)...

پی نوشت ها :

1.Louise Gardet. "PhIosophie et religion en Islam avant L,an 330 de L,Hegire." L, Elaboration de L,Islam (Paris 1961) pp.45-46
2.ibid. p.45
3.Otto Pretzl. Die streit schrifi des Gazali gegen Ibahivs (Bayerischen Akademe der Wissen-schaften 1933). Hefte 7, pp. 1-15
4.Henry Laoust. Les Schismes dans L,Islam, (paris 1977),P.72
5.L. Gardet,ibid, p.46
6.مهدی محقق.«ابن راوندی» بیست گفتار ( تهران 1355)، ص 195
7.ابو عبدالله محمد بن خوارزمی، مفاتیح العلوم، باهتمام فان فلوتن ( لیدن 1895)، ص 37
8.ابوالمعالی محمد الحسینی العلوی. بیان الادیان. باهتمام عباس اقبال ( تهران 1313)، ص 21
9.عبدالجلیل قزوینی رازی، بعض مثالب النواصب فی نقض «بعض فضائخ الروافض». باهتمام محدث ارموی ( تهران 1357). ج2، ص 317
10.ابوسعید بن نشوان الحمیری، الحور العین. باهتمام کمال مصطفی ( تهران 1972)، ج 2، 200
11.عبدالله بن علی یافعی، مرآه الجنان و عبره الیقضان ( حیدرآباد دکن 1337- 1339 ه). ج2، ص 238
12.ابوالفضل بیهقی، تاریخ بیهقی. تصحیح دکتر غنی و فیاض ( تهران 1324)، ص 99
13.ابوالعلای معری، رساله الغفران (قاهره 1950)، ص 486
14.درباره ی آراء الحادی ابن راوندی به مقاله ی ارزشمند پاول کراوس با عنوان « گفتاری درباره ی تاریخ الحاد در اسلام» رجوع شود. کراوس در این مقاله پاره ای منقول از کتاب الزمرد او را که در کتاب المجالس مؤید شیرازی آمده نقل کرده است. ن.ک. به:
Opaul kraus. Beitrage zur islamichen ketzergeschichte, RSO.XIV (1934) pp.93-129,335-79.
15.تازه ترین پژوهشی که درباره ی صالح بن عبدالقدوس صورت گرفته، تحقیقی است از یوزف فان اس با عنوان « اعدام صالح بن عبدالقدوس»این مقاله در جشن نامه ی بر تولد اشپرلر که به مناسبت هفتادمین سال تولدش نشر یافته، منتشر شده است، ن.ک. به:
J.Van Ess, "Die hinrichtung des Salih B. Abdul quddus".
Geshichte und kultur des Vorderen Orients. (Leiden 1981),pp.53-66.
16.ابو حیان توحیدی، الامتاع و الموانسه، باهتمام احمد امین و احمد الزین ( قاهره 1942)، ج2، ص20
17.مهدی محقق، همان کتاب، ص 196
18.در این مختصر اگر به تمام منابع و مآخذ اولیه اشاره نشد ناشی از تسامح نیست، بلکه کوشش بر این بوده است که گزارش اجمالی از کتاب های مهم بدست دهیم. حتی اشارتی کوتاه به منابع در دسترس، نوشته ای بیش از متن مقاله خواهد بود.
19.Alfred Von Kremer. Culturgeschichte Streifzuge aufdem gebiete des Islam. (Leipzig) 1873,I,P.141
20.و.و. بارتولد. خلیفه و سلطان. ترجمه ی سیروس ایزدی ( تهران1358)، ص 7
21.ابو منصور احمدی بن طبرسی. الاحتجاج. تعلیقات و ملاحظات محمد باقر موسوی ( بیروت 1981) ج2، ص 415 به بعد.
22.geroge vajda.les zindips en pays d, Islam au debut de la periode abbaside, rso,xvi ( rome 1937),p.223
23.ibid. p.223
24.عبدالرحمن بدوی، من تاریخ الحاد فی الاسلام ( مصر1945)، ص 24
25.همان کتاب، ص 25
26.Francesco Gabrieli. "La ,Zandaqa au ler Sience Abbasside" in L,Elaboration de L,Islam, (Paris 1961),p.32
27.بدوی، همان کتاب، ص 23
28. L. Gardet. Ibid. P.46
29.طه حسین، حدیث الاربعاء ( قاهره 1925)، ج2، ص 162
30.ابوعثمان عمر بن جاحظ. الحیوان. باهتمام محمد هارون (مصر1356ه). ج1، صص 57-58، ج4، صص 441-443
31.____کتاب التاج فی اخلاق الملوک. باهتمام احمد زکی پاشا ( مصر1322ه) ص 184
32.____البیان و التبین ( قاهره 1948)، صص 29-30
33.____التربیع و التدویر. باهتمام شارل پلا ( دمشق 1955)، ص 77
34.ابن قتیبه دینوری، عیون الاخبار، باهتمام احمد زکی عدوی (مصر1349 ه)، ج2، صص152-154
35.عبدالرحیم خیاط معتزلی. الانتصار و الرد علی ابن الراوندی الملحد، باهتمام ساموئل نیبرگ ( مصر1925)، صص 30-45
36.ابوحاتم رازی، اعلام النبوه. باهتمام غلامرضا اعوانی، (تهران1356)
37.ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلیین. باهتمام هلموت ریتر ( استانبول 1929-1930)، ج2، صص 336-349
38.ابوالحسن مسعودی، مروج الذهب فی معادن الجوهر. ترجمه ی ابوالقاسم پاینده ( تهران1347)، ج2، صص317-697
39.التنبیه و الاشراف. ترجمه ی ابوالقاسم پاینده ( تهران 1349)
40.ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج12، صص 77-81
41.محمد بن احمد ملطی. التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع. باهتمام دیدرینگ، ( استانبول 1936)، ص صص 15-17
42.ابن ندیم، الفهرست. ترجمه ی رضا تجدد ( تهران 1346، صص 594-602
43.ابومنصور بغدادی، الفرق بین الفرق. باهتمام دکتر محمد جواد مشکور ( تهران 1358)، ص 101
44.شریف مرتضی،امالی ( مصر 1954)، ج1، صص 127-128
45.ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه. ترجمه ی اکبر داناسرشت ( تهران 1352)، صص 43، 161-164
46.تحقیق ماللهند من مقوله مقبوله فی العقل او مزدوله. باهتمام ادوارد زاخائو ( لایپزیگ 1925)، صص18-21
47.حسنی رازی، تبصره العوام فی معرفه مقالات الانام. باهتمام عباس اقبال. ( تهران 1313)، صص 19-20، 70-71
48.بدوی، همان کتاب. ص 26
49.Ignaz Goldziher. Salih B. Abd-al-kuddus das Zindikthum Wahrend der regierung des chali-fen Al-Mahdi. (London 1893), II,pp.104-129
50.بدوی، همان کتاب، ص 26
51.عباس اقبال، شرح حال ابن مققع. ( برلین 1306 ش)، ص 76
52.F. Gabriel, L,opere d,ibn al-muqaffa. RSO. (Rome 1923),XIII,pp.197-247
53.ibid. p.236
54.Dominique Sourdel. "La Brographa dibu a mugatta d,apres sourees anerennes, Arabica, (1953) pp. 307ff
55.ابوعبدالله محمد بن جهشیاری، الوزراء و الکتاب. ترجمه ی ابوالفضل طباطبایی، ( تهران 1348)، صص 142-150
56.D. Sourdel. Ibid. P.307
57.F. Gabrieli, "Appunti su Bassar b, Burd" in Bulten of the School of Oriental Studies, (1937),pp.151-157
58."La , Zandaqa au ler Siencle Abbasside", in L,Elaboration de L,Islam, pp.23-38
59.Samuel Nyberg. "der Kampf zwischen Islam und Manichaismus" in Orientalisches Literature-zeitung. (1929).p.423ff
60.Michelangelo Guidi. La lotta tra L,Islam e il mancheismo (Rome 1929),pp.I-XXVIII.
61.G. Richter.Studien zur geschichte der alteren Arabischen Furstenspiegel (Leipzig 1923),pp.1-44
62.نگاه کنید به زیر نویس 14 همین مقاله، نیز مؤید الدین شیرازی، المجالس المؤیدیه. تلخیص حاتم بن ابراهیم. تحقیق عبدالقادر عبدالناصر ( مصر 1975) ص 459
63.مشخصات مقاله ی واژدار در زیرنویس 22 داده شده است.
64.G. Vajda. Ibid, pp.173-183
65.ibid, p.197
66.ibid,p.198
67.H. H. Schaeder. "Zandik-zindig" in Iranische Beitrage, (1930), pp.274-291
68.Louis Massignon. "zindik", EI, IV, p.1398
69.La Passion de Hallaj, Marryr Mystigue de L"Islam. (Paris 1975). 1,p.428ff
70.بدوی، ص 25
71.طه شرف، الزندقه و الزنادقه منذ ظهور الاسلام حتی نهایه العصر العباسی الاول ( مصر 1340)
72.سمیره مختار لیثی، الزندقه و الشعوبیه و انتصار الاسلام و العروبه علیهما (مصر1968)، ص254
73.زاهیه قدوره. الشعوبیه و اثرها الاجتماعی و السیاسی فی الحیاه الاسلامیه فی العصر العباسی الاول، صص127-173
74.متأسفانه به اصل این کتاب دسترس نداشتم.
75.برای آگاهی از آرای گوناگونی که بوسیله ی پژوهندگان ایرانی درباره ی زنادقه ارائه شده، به گزیده ای از آن ها که به صورت الفبایی در زیر آمده نگاه کنید:
الف) محمد علی امام شوشتری. فرهنگ واژه های فارسی در زبان عربی ( تهران1346)، صص326-328
ب) غلامرضا انصاف پور، روند نهضت های ملی... ( تهران1359)، صص58-63
پ) مهرداد بهار. «زندیق»«سالنامه ی دنیا» (1327)، ص118-121
ت) ابراهیم پور داوود، «زندیق»«سالنامه ی دنیا» (1327)، ص 118-121
ث) رحیم رئیس نیا. از مزدک تا بعد ( تهران 1360)، صص 74-83
ج) عبدالحسین زرین کوب. دو قرن سکوت ( تهران 1360)، سس 310-312
_________تاریخ ایران بعد از اسلام ( تهران 1355)، صص 426-436
_________«زندقه و زنادقه» نه شرقی، نه غربی، انسانی ( تهران 1353)، صص 105-126
چ)احسان طبری، جنبش های اجتماعی ایران (1348)، صص 160-163
ح) صادق گوهرین. حجه الحق ابوعلی سینا ( تهران 1356)، صص 380-382
خ) مهدی محقق. «ابن راوندی» بیست گفتار، صص 191-198
د) حسینعلی ممتحن. نهضت شعوبیه ( تهران1354)، صص 216-223
ذ) علی میرفطروس. حلاج ( تهران 1357)، صص 81-103
ر) ناصح ناطق. بحثی درباره ی مانی و پیام او ( تهران 1356)، صص 163-173
ز) علی محمد نقوی، عقاید مزدک (تهران 1353)، صص 100-113
76.ژام دارمستتر در پیوستگی بین زندیک و زند تردید نموده و برای اثبات آراءخود به دو بخش از اوستای تازه استناد می کند و هانس شدر با اصلاح نظر دارمستتر معلوم کرده است که مسعودی (م.346ه) و به دنبال آن هجویری (م.465ه) درست اندیشیده اند که در میان مزداییان، زندیق به معنی کسی است که بدعت آورده باش. ن.ک. به:
H.Schaeder. ibid. P.268
L.Massignon, ibid,p.428
77.Schaeder. ibid, p.274
78.Philippe Gignoux, glossaire des inscription pehleveis et parthes, (London 1972),p.38
79.A.A. Beven, "Manichaeism" in Encyclopaedia of Geligion and Ethics. (1903),VIII,p.398
80.C. Mitchell,S. Epharaem. Prose Refutation of Mani, Marcion, and Bardism,1,30. 18,128
81.ابن ندیم صاحب الفهرست که بهترین و غنی ترین منبع اطلاعات ما درباره ی مانویان است، واژه ی زندیق را برای مانویان و به معنی کافران درست به همان طریقی که دیگر مؤلفان آثار عربی بکار برده اند ذکر کرده است که بعضی از آن ها این واژه را بر مانی اطلاق کرده اند. ن.ک. به:
Kanrad kessler, Mani Forschungen uber die Manichaische religion. (Berlin 1889). P. 181. H. Schaeder. Ibid, p.276
82.Gustav Flugel. Mani Seine Lehre und Seine Schriften. (Leipzig 1862),p.73
83. عبدالعزیز الدوری، الجذور التاریخیه للشعوبیه، ص 121؛ قاسم العزیز. البابکیه، صص 90-94؛ بدوی، همان کتاب، ص 23؛ زاهیه قدوره. همان کتاب، صص 127-172
84.درباره ی این تعابیز ن.ک.به:
Francis,C. Burkitt.The Religion of the Mainchees. (Cambridge 1925), index.
85.ابن واضح یعقوبی. تاریخ بیهقی. ترجمه ی دکتر محمد آیتی (تهران 1347)، ج1، ص 196
86.تئودورنلد که. تاریخ ایرانیان و عرب ها در زمان ساسانیان. ترجمه ی دکتر عباس زریاب خوبی (تهران 1358)، ص 87
87.بر طبق آیین مزدایی زندیکی شامل 30 گناه کبیره است و آن عبارت ازاین اعتقادست که منشاء خیر، اهریمن و دیوان می توانند باشند، و در نتیجه گناه کسی است که دیوان را نیایش می کند. هنگامی که مانویان در حدود سال 260 میلادی آیین دو بنی مزدایی رسمی دولت ساسانی را برانداختن به اتهام زندقه تعقیب و قتل عام شدند. ن.ک. به:
L. Massignon, La Passion... p. 428
88.Schaeder, ibid, p. 285
89. بنا به رای شدر، قدیمی ترین سندی که در آن مانویان را زندیک خوانده اند، مربوط به حدود 200 سال پس از مرگ مانی است. این سند در نوشته های مذهبی پارسیان به چشم نمی خورد زیرا آنان نه به اصل و مفهوم این واژه توجه داشتند و نه اشاره ای در مورد تاریخ گذاری آن ها کرده اند، بلکه این ارمنی های مسیحی بودند که در ادبیات قدیمی خود واژه ی زندیک را دوباره بکار برده اند و در هر مورد مرادشان از این واژه مانویان بوده است. ن.ک. به:
Schaeder, ibid, p. 278
90.رساله ی پهلوی « گنجستک ابالیش» شامل شرح مباحثه ابالیش با موبد زرتشتی، آذر فرنبغ پسر فرخ زاد، می باشد. از این رساله بر می آید که مأمون خلیفه ی عباسی به گفتگوهایی که بین مجوس و زنادقه روی می داده با نظر توجه و علاقه می نگریسته است. ن.ک. به:
صادق هدایت. «گجسته ابالیش» نوشته های پراکنده ( تهران 1344)، صص 330-342؛ ابراهیم پور داوود. « زندیق»، ص 119؛ عبدالحسین زرین کوب. تاریخ ایران، ص 434
91.Schaeder, ibid, p.285
92.مروج الذهب و معادن الجوهر. ج1، ص 245
93.Scheader, ibid, p.274
94.M. Horten. Die philosophia des Islam. (1924), p.126
تئودور نلد که بنا بر نوشته ی ازنیک Eznik ارمنی معتقدست این واژه درباره ی مانویان بکار رفته است، همچنین این کلمه ها درباره ی پیروان مزدک استعمال شده است. مسلمانان این واژه را به فرق گوناگون مخالف اسلام اطلاق می کردند این نام را درباره ی بیدینان نیز استعمال می کردند. ن.ک. به: نلد که، همان کتاب، ص 98، حاشیه ی 45
95.بنا بر رای الکساندر یا کوبوفسکی در ماوراء النهر مزدکیان بسیاری به نام زندیق شهرت داشتند، مؤلف در این باره با آراء اولدنبورگ و روزن همداستان است، به عقیده ی آنان واژه ی زندیق به زردتشتیان و حتی بوداییان و مزدکیان اطلاق شده است. ن.ک. به:
Aleksandr. J. Jakubovskij. "Vosstanie mukanny-dvizenie Ljudej V belych odezadach". Sovetskoe Vostokovedenie, (1948),p.42
96. برای اطلاعات بیشتر در این زمینه به کتاب اوتاکر کلیما درباره ی « گفتاری درباره ی تاریخچه ی مکتب مزدک » رجوع کنید. کلیما در این اثر در فصل ششم ( زیرنویس های 13 و 19) نکاتی درباره ی زندقه آورده است. مؤلف بنابر نوشته ی محمد بن جریر طبری (ج3، ص 588) ثنویان ریاضت کش و مانویان را که بطور مخفی در میان مسلمانان زندگی می کردند، در شمار زنادقه آورده است. همچنین معتقدست که زنادقه را به پنج گروه تقسیم کردند که مهم ترین آنها علاوه بر مانویان و مزدکیان، فلاسفه بودند که به وجود خداوند اعتقاد نداشتند و عالم را قدیم می دانستند. ن.ک. به:
Otakar Klima. Beitrage zur Geschichte des Mazdakimus. (Praha 1977), pp. 81-82.
Allahabad 1928) p.228 Vols II,. 97.
Proceefings and transactions of the fourth oriental conference
98-99. Schaeder, ibid, p.277
100.این ارتباط قبلاً به وسیله ی فریدریش اشپیگل و کارل فولرس بیان شده بود. ن.ک. به:
F. Spiegel. Die traditionelle litrature der Parsen. (1860),p.16
K.Vollers. Beitrage zur tenntniss der Lebenden arabischep sprache in Agypt, ZDMG. (Vols,50),p.642
101.Schaeder, ibid,p.277
102.ibid, p.279
103.ابومنصور جوالیقی. المعرب من کلام الاعجمی علی المعجم. تحقیق احمد محمد شاکر ( مصر1361 ه)، صص166-167
104.محمد بن خلف تبریزی، برهان قاطع. باهتمام محمد معین. ج2، ص 1036؛ ابراهیم پورداوود، « زندیق»، ص 118
105.R.A. Nicholson. A Lirerary History of the Arabs. P.372
106. تاریخ طبری، ج3، ص 422، نیز
H.Schaeder. urform undfortbildungen des Manichaischen system. (Leipzig 1927),pp.65-157
107.O.Klima. Manis Zeit und Leben. (1962) pp.119-157
108.CHr. Bartholomae. Altiranisches Worterbuch, (1904), Columns 1659-1660;o. Klima. Beitrage zur...p.81,n,19.
109.ایگناتس گلدتسیهر. درس هایی درباره ی اسلام. ترجمه ی دکتر علینقی منزوی، ج2، ص 423؛ نیز ن.ک. به:
M. Mole. "Le Problem des Sectes Zoroastriennes dans les Livres Pehlevis." In Oriens, (1960-1) p.20
110.L. Massignon. Ibid, p.429
111. حسن بن موسی نوبختی. فرق الشیعه. ترجمه ی دکتر جواد مشکور( تهران 1361)، ص 41
112.L. Massignon. Ibid. P.429
113.Zindil,IV,p.1393
114. تقی الدین احمد بن تیمیه. الصارم المسلول علی شاتم الرسول (حیدر آباد دکن 1322 ه)، ص 515؛ نیز بسنجید با عثمان بن سعید الدرامی. الرد علی الجهمیه. باهتمام Gostavitestam( لایدن 1960)، ص 100
115.Waladimir Ivanow. The Rise of the Fatimid, (London 1942),p.117
116.L.Massignon.La Passion...p.659
117.شمس الدین ذهبی، تذکره الحفاظ ( بیروت 1374ق). ج2، ص 551
118 L. Massignon."Zindilk".EI. IV. P.1398
119.Ignazio di Matteo. La poesia araba nel 1 secolo delgi Abbasidi. (1935).pp.9ff
120.برای پژوهش در وضع عقیدتی ابن حنبل و آراء او درباره ی زنادقه به رساله ی کوچک وی زیر عنوان الرد علی الزنادقه و الجهمیه فیما شکت فیه من القرآن رجوع شود. ابن حنبل در این رساله تعلیمات جهم بن صفوان را که درخراسان بسیار انتشار یافته و مورد قبول بعضی از شاگردان ابوحنیفه قرار گرفته بود رد می کند از این رساله دو چاپ در دست است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تحقیق حسین علی محفوظ ( بغداد 1962)، حاشیه؛ هانری لائوست. دانشنامه ی ایران و اسلام. ج9، 10 ، صص 1240-1248
121. L. Massignon. La Passion ...1.p.430
122.Schaeder,ibid,p.273
123.ابن بطه عکبری. کتاب الشرح و الابانه علی اصول السنه و الدیانه. تحقیق هانری لائوست ( دمشق 1958)، ص 33
H. Laoust. Les Schaeder, dans L,Islam. P.72
124.احمد امین. پرتو اسلام. ترجمه ی عباس خلیلی ( تهران 1315)، صص 187-188
125.امام محمد غزالی. فیصل التفرقه بین الاسلام و الزندقه ( قاهره 1319ه)، ص 32
126.خیاط معتزلی، الانتصار، ص 86
127.ابونصر اسماعیل جوهری، صحاح اللغه (1270ه) ، ج14، ص 43
128.ابن سیده. کتاب المخصص ( مصر 1316-1321ه) ج 15، ص 169
129. شهاب الدین نویری. نهایه الارب فی فنون الادب ( مصر 1923-1949) ج15، ص 169
130.ابن کمال پاشا. همان کتاب، حاشیه ی 1
131.ابو منصور جوالیقی. همان کتاب، صص 166-167
132.امام محمد غزالی، همان کتاب، ص 56
133.عبدالرحمن بن جوزی، تلبیس ابلیس. تحقیق محمد منیر دمشقی ( مصر 1347)، ص 47
134.ابوالعلاء معری، همان کتاب، ص 354
135.محمد بن احمد ملطی. همان کتاب، ص 19
136.قاضی صاعد. طبقات الامم. تحقیق لویس شیخو ( بیروت 1912)، ص 33
137. ابن الوردی. تتمه المختصر ( مصر1285ه) ج12، ص 220
138.ابن قیم الجوزیه. اغاثه الهفان من مصاید الشیطان. تحقیق محمد حامد الفقی (مصر1358ه) ج2، ص 145
139.ابن حجر. فتح الباری ( مصر 1319-1329). ج12، ص 220
140.شریف مرتضی. امالی.ج1، ص 143
141.ابو منصور ثعالبی. ثمار القلوب فی المضاف و المنسوب ( قاهره 1908)، ص 121
142. شریف مرتضی. همان کتاب. ص 143
143.یاقوت حموی. معجم البلدان. باهتمام فردیناندو وستنفلد ( لایپزیگ 1872). ج1، ص 84
144.ابن منظور. لسان العرب. ج12، ص 12
145.سعدالدین تفتازانی. شرح مقاصد الطالبین فی علم اصول الدین ( استانبول، 1305ه) ج2، ص 64
146.ابن اثیر. اللباب فی تهذیب و الانساب ( مصر1357ه) ج1، ص 511
147.عبدالرحمن بن عباس. معاهد التنصیص علی شواهد التلخیص ( 1274)، ص 71
148.جلال الدین سیوطی. المزهرفی علوم اللغه. تحقیق علی محمد البجاوی ( مصر1368). ج1، ص 278-279
149.شهاب الدین خفافی. شفاء الغلیل فیما فی کلام العرب من الخیل (1282ه)، ص 112
150.فخرالدین طریحی، مجمع البحرین و مطلع النیرین ( تهران1263ه)، ماده ی زندق، ص 449
151.Henry Laoust. Les Schismes dans L,Islam. P.72
152.ibid, p.72
153.F. Gabrieli. La "zandaga" au ler...,p.30
154.احسان طبری. جنبش های اجتماعی در ایران. ص 161
155.Gh. sadaghi. Les Mouvements religieux iraniens Iieme siecle de L,hegire. (Paris 1938) pp.91-93
156.D. Sourdel. "Abbasid Caliphate" in the Cambridge History of Islam. (1970).1,p.112
157.H. Laoust. Ibid,p.74
158.J. Vajada. P.182
159.تاریخ طبری، ج3، ص 604
160.H. Laoust. Ibid, p.74
161.Goldziher. ibid, p.108
162.اغانی، ج3، ص 72
163.تاریخ طبری، ج3، 519
164. عبدالرحمن الاربلی، خلاصه الذهب المسبوک، ص 72؛ ابن کثیر. البدایه و النهایه فی التاریخ. ج10، ص 149؛ معتزلی. الانتصار، ص 159
165.تاریخ طبری، ج3، ص 522؛ اغانی. ج 3، ص 129
166.احسان طبری. همان کتاب، ص 161
167.همان کتاب، ص 161؛ ابن جوزی. تلبیس ابلیس، ص 64؛ جاحظ، الحیوان، ص 149
168. تاریخ طبری، ص 548
169.مطهر بن مقدسی. البداء و التاریخ. باهتمام کلمان هوار، ج3، ص 100؛ نیز ترجمه ی فارسی آفرینش و تاریخ. ترجمه ی دکتر شفیعی کدکنی.ج6، ص 102؛ همچنین شواهد تمسخر طواف را پاول کراوس و کارلو آلفونسو نالینو بتفصیل آورده اند. ن.ک. به:
Paul kraus. Beitrage zur Islamiscen ketzergeschict, p.112; C.A. Nallino. Noterelle su ibn mugaffa e suo figlio RSO,XIV.p.132
Cf. Vajda. P.189.n.5
170.همان کتاب، صص 17-18
171.G. Vajda. P.184
172.سوره ی 109، آیه ی1
173.گویا تصویر مانی از همان ابتدا نزد مانویان مقدس شمرده می شد و این مسأله در اسناد قبطی تأیید شده است، همچنین مزامیر آلات موسیقی و کتاب هایی که پس از پای گرفتن دین مانوی به دست « راستان و پارسیان» افتاده است مقدس بحساب می آمده اند. ن.ک. به:
Hans. J.Polotsky. Abriss des Mainchaischen system (1934) pp.24-25
Et. Vajda. p.185.n.1
174.O. Rescher. Abriss des Arabischen Literaturgeschichte (Konstantinopol 1925),pp.18-19
175.احمدبن حرب المهزمی. اخبار ابی نواس، ص 224؛ همچنین نگاه کنید به سرگذشت اواخر عمر او در تاریخ طبری (ج3، ص 964)، در آنجا سلیمان بن ابی جعفر او را از بزرگان ثنوی یاد کرده است. ن.ک. به:
G. Vajada.p.185.n.1
176.تاریخ طبری، ج3، ص 517
177.G.Vajda. p.186
178.جاحظ. الحیوان. ج4، ص 143؛ تاریخ طبری، ج3، ص604
179.و 180. تاریخ طبری. ج3، ص549
181. متکلم السلامی در اوائل عصر عباسی، وی معاصر هارون الرشید و مأمون عباسی بود و شهرت دارد که مأمون تحت تأثیر گفتگوهای او به الحاد گراییده است. برای آگاهی بیشتر ن.ک. به: دایره المعارف فارسی. زیر نظر غلامحسین مصاحب. ج1، ص 713
J.W. Fuck. "some hitherto unpublisched texts on the Mutazilite movement from ibn-al-Na-dim,s kitab-al-fihrist" in the Majlis-e-llmi. (Lahore 1955) p.63
182.جاحظ. همان کتاب. ج4، ص 141؛ ابن ندیم در الفهرست اطلاعاتی را که یکی از منابع مانوی ثبت کرده می رساند مأمون یکی از مانویان بوده است؛ همچنین به موجب داستانی که مسعودی در مروج الذهب نقل کرده در بغداد آن دوره مانویت رقیب اسلام شمرده شد. ن.ک. به: الفهرست، ص 601
Ef.Vajada.p.185.n.2
183.درباره ی ارزش نمادی این آزمایش نگاه کنید به واژدا، ص 185 یادداشت3؛ نیز احمدبن شریشی، شرح المقامات الجریریه ( مصر 1284). ج1، صص 272-273؛ ابو علی تنوخی.المستجاد من فعلات الاجواد. باهتمام محمود کردعلی (دمشق1946)، ص 53
184.هر چند مأمون خلیفه ی عباسی به بحث درباره ی مذاهب علاقه مند بود و مجالس برای این کار داشت. اما زندان های مأمون پر از اندیشمندان ایرانی مانوی و شیعی بود. از این رو نمی توان حسن نیت علمی بدو نسبت داد. شاید پیش از آن تاریخ، فلسفه ی اشراق سلاح ایدئولوژیک ایرانیان بود. و مأمون خواست با ترجمه ی فلسفه ی مشاءاز سریانی به عربی سلاح ایرانیان را کند نماید و علم کلام مشائی را سلاح دفاع از مذهب قرار دهد.
185.F. Gabrieli. La zandaga au ler siecle Abbasside, p.32
186.ابن ندیم، همان کتاب، ص 601
187.L. Massignon. "Zindik" EI,IV,p.1328
188.الانتصار، ص 142
189.همان کتاب، ص 25
190. G. Vajada. ibid, p.192
191.ابن قتیبه در ذکر معتقدات اعراب صدر اسلام در جنب اعراب یهودی، نصرانی، زردتشتی و بت پرستی از نوعی زندقه که برخی از قریشیان از حیره با خود آورده اند یاد می کند (و کانت الزندقه «قریش »اخذوها من «الخیره»).این متن ابن قتیبه با فرضی که هانس شدر بیان کرده است توافق دارد.بنا به رای وی مانویت از پایان قرن سوم میلادی در حیره ریشه دوانیده است. ن.ک. به:
ابن قتیبه.المعارف.(بخش ادیان عرب). تحقیق ثروت عکاشه ( مصر1969)، ص 621
Et. Vajada.p.188.n.1
192. جاحظ، الحیوان، ج4، صص 447-451
193.ابن ندیم، همان کتاب، ص 601
194.ابوالفرج اصفهانی، همان کتاب، ج12، صص 77-78
195.فاروق عمر. بحوث فی التاریخ العباسی، صص 288-289

منبع: نشریه فکر و نظر شماره 1